Skip to main content

Featured

Murderer

I’d died, long time ago.  Still remember how I took my own life  I looked at myself in the mirror I looked at my face  My eyes  My nose My lips  I looked at my hair  My neck  My cheeks    I looked at my bony shoulders  My breast  My skin   I took my life and offer it to others around me I gave them my light  My smile  My hopes  I gave  them all I had  So they would grow Now, I’m just soulless  I forgotten  how to breath  I forgotten who I was  And what were my dreams When I look at the mirror  I don’t  see the person I used to see  She’s looks much older  skinnier As fragile as can be 

من و ساعت !

مشکل اصلی من شروع کردن کاریه که هنوز فرصت نداشتم یا تمام کردن کاریه که شروع کردم ! ( عجیبه نه چون این رود زندگیه ولی اینو می دونم هیچکسم جز من انقدر باهاش درگیر نیست . )

چرا؟

چون هیچوقت احساس نکردم همه ی امکانات لازمه رو دارم و تنها امکانات لازم همون داشتن حسِ و حاله !

اشتباه نکنید اصلاً منظورم تنبلی نیست .......گاهی وقتا همه چی خوبه ، شرایط کاملاً مساعدی برای شروع یک کار اما...............

 نمی تونی !

چون مثل یه مجسمه یخ زدی !

منم یخ زنم ............

نمی دونی چقدر سخته آدم تو تابستون به این گرمی یخ بزنه !

گاهی وقتا فقط دلم می خواد بشیم آدما رو نگاه کنم ، زندگی رو مثل یه برنامه تلوزیونی تماشا کنم  ،دوست دارم ساعت ها  به ساعت نگاه کنم ، میخوام مطمئن شم درست کار میکنه !

وقتی بچه بودم هیچوقت متوجه زمان نمی شدم  تا اینکه یک روز خواستم سر از کارش در بیارم که چرا اینقدر همه چی زود میگذره ...................و از اون موقع به بعد چشمام همش به ساعت بند شد ، زمان وایستاد ............منم وایستادم ........بدون هیچ حرکتی ..........

الان خیلی وقته باطری ساعتم تموم شده اما با این حال داره دو بار زمان درست رو نشان میده .......ولی من  هنوز کار درستی انجام ندادم  ،

شاید اعتیاد پیدا کردم .....اعتیاد به " هیچی " به "پوچ " به "خالی " !

"شاید یه روز یه دوربین دست گرفتم و راه افتادم وسط دنیا و شروع کردم به عکس گرفتن از همه چیز و هیچ چیز
اسم آلبوم عکسم رو هم میزارم منو دیوانگی هام !"




Comments

Post a Comment

Popular Posts